در دور تو کم کسی امان یابد


در دور تو کم کسی امان یابد

در دور تو کم کسی امان یابد


در عشق تو کم دلی زبان یابد

در عشق تو کم دلی زبان یابد
در عشق تو کم دلی زبان یابد
خود نیز نشان نمی توان دادن
خود نیز نشان نمی توان دادن
خود نیز نشان نمی توان دادن
زان کس که ز تو همی نشان یابد
زان کس که ز تو همی نشان یابد
زان کس که ز تو همی نشان یابد
وصل تو اگر به جان بیابد دل
وصل تو اگر به جان بیابد دل
وصل تو اگر به جان بیابد دل
انصاف بده که رایگان یابد
انصاف بده که رایگان یابد
انصاف بده که رایگان یابد
تنها تو همه جهانی و آن کس
تنها تو همه جهانی و آن کس
تنها تو همه جهانی و آن کس
کو یافت ترا همه جهان یابد
کو یافت ترا همه جهان یابد
کو یافت ترا همه جهان یابد
در آینه گر جمال بنمایی
در آینه گر جمال بنمایی
در آینه گر جمال بنمایی
از نور رخت خیال جان یابد
از نور رخت خیال جان یابد
از نور رخت خیال جان یابد
ور سایهٔ تو بر آفتاب افتد
ور سایهٔ تو بر آفتاب افتد
ور سایهٔ تو بر آفتاب افتد
منشور جمال جاودان یابد
منشور جمال جاودان یابد
منشور جمال جاودان یابد
از روز عیان تری و جوینده
از روز عیان تری و جوینده
از روز عیان تری و جوینده
از راز دلت همی نهان یابد
از راز دلت همی نهان یابد
از راز دلت همی نهان یابد
روی تو که دل نیاردش دیدن
روی تو که دل نیاردش دیدن
روی تو که دل نیاردش دیدن
دیده که بود که روی آن یابد
دیده که بود که روی آن یابد
دیده که بود که روی آن یابد
نشگفت که در زمین تویی چون تو
نشگفت که در زمین تویی چون تو
نشگفت که در زمین تویی چون تو
ماهی تو و مه بر آسمان یابد
ماهی تو و مه بر آسمان یابد
ماهی تو و مه بر آسمان یابد
زین قرن قرین تو کی آید کس
زین قرن قرین تو کی آید کس
زین قرن قرین تو کی آید کس
تا چون تو یکی به صد قران یابد
تا چون تو یکی به صد قران یابد
تا چون تو یکی به صد قران یابد